دیسپراکسی

  1. خانه
  2. مقالات
  3. دیسپراکسی
دیسپراکسی

دیسپراکسی، که اغلب به عنوان اختلال هماهنگی رشدی (DCD) شناخته می شود، وضعیتی است که بر هماهنگی فیزیکی و مهارت های حرکتی تأثیر می گذارد. این وضعیتی است که بسیاری از مردم با آن روبرو می شوند، اما تعداد کمی از آنها عمیقاً آن را درک می کنند. دیسپراکسی می‌تواند بر طیف وسیعی از توانایی‌ها تأثیر بگذارد، از وظایف حرکتی اولیه مانند بستن بند کفش تا مهارت‌های پیچیده شامل گفتار یا برنامه‌ریزی. آگاهی و درک دیسپراکسی برای ایجاد یک محیط حمایتی برای افراد مبتلا به آن ضروری است.

دیسپراکسی یک اختلال عصبی رشدی است که بر رشد مهارت های حرکتی و هماهنگی تأثیر می گذارد. در حالی که اغلب به عنوان یک مسئله هماهنگی فیزیکی شناخته می شود، دیسپراکسی می تواند بر مهارت های سازمانی، برنامه ریزی و پردازش نیز تأثیر بگذارد. بر خلاف نارساخوانی، که بر خواندن تأثیر می‌گذارد، یا دیس‌الکلولیا، که بر توانایی‌های عددی تأثیر می‌گذارد، دیسپراکسی در تأثیر مستقیم آن بر هماهنگی حرکتی منحصربه‌فرد است. افراد مبتلا به دیسپراکسی ممکن است دست و پا چلفتی به نظر برسند یا با مهارت های حرکتی ظریف دست و پنجه نرم کنند، اما این تنها یکی از راه هایی است که دیسپراکسی می تواند بروز کند.

انواع مختلفی از دیسپراکسی وجود دارد که هر کدام علائم خاصی دارند:

حرکتی: بر مهارت های حرکتی درشت (مانند دویدن، پریدن) و مهارت های حرکتی ظریف (مانند نوشتن، بستن دکمه های پیراهن) تأثیر می گذارد.
ایده‌آل: بر برنامه‌ریزی و اجرای وظایف چند مرحله‌ای تأثیر می‌گذارد و سازماندهی و تکمیل توالی اقدامات را برای افراد سخت می‌کند.
کلامی: بر مهارت های گفتاری و زبانی تأثیر می گذارد و بیان کلمات یا تولید گفتار روان و روان را دشوار می کند.

درک این انواع به شناسایی و حمایت از نیازهای منحصر به فرد افراد مبتلا به این اختلال کمک می کند.

علائم دیسپراکسی

علائم می تواند به طور گسترده ای در بین افراد متفاوت باشد و با افزایش سن تغییر کند. علائم رایج عبارتند از:

در اوایل کودکی: نقاط عطف تاخیری مانند خزیدن یا راه رفتن، مشکل در گرفتن اشیاء و زمین خوردن یا زمین خوردن مکرر.
در کودکان و نوجوانان بزرگتر: مشکلات با دست خط، چالش های هماهنگی در ورزش، و مشکلات با لباس پوشیدن مستقل.
در بزرگسالان: مشکلات مداوم در آگاهی فضایی، چالش‌ها در برنامه‌ریزی یا سازماندهی، و کشمکش‌های گاه به گاه با کارهای روزمره مانند پخت و پز یا تمیز کردن.
دیسپراکسی همچنین می تواند بر اعتماد به نفس تأثیر بگذارد، به ویژه اگر افراد به دلیل مشکلات هماهنگی خود احساس متفاوت یا ناکافی کنند.

تشخیص دیسپراکسی معمولاً شامل یک رویکرد چند رشته ای است، زیرا این بیماری با علائم سایر اختلالات رشدی همپوشانی دارد. متخصصان پزشکی مانند متخصصان اطفال، کاردرمانگران و روانشناسان اغلب برای ارزیابی علائم با یکدیگر همکاری می کنند. برخی از مراحل کلیدی در فرآیند تشخیص عبارتند از:

ارزیابی مهارت های حرکتی: ارزیابی مهارت های حرکتی ظریف و درشت برای شناسایی چالش های هماهنگی.
تست های استاندارد: استفاده از ابزارهایی مانند باتری ارزیابی حرکت برای کودکان (MABC) یا پرسشنامه اختلال هماهنگی رشدی (DCDQ).
مشاهده: ردیابی علائم در طول زمان برای رد سایر شرایط احتمالی.

تشخیص زودهنگام بسیار مهم است، زیرا به خانواده ها، مدارس و ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی اجازه می دهد تا استراتژی هایی را اجرا کنند که می تواند کیفیت زندگی فرد را به طور قابل توجهی بهبود بخشد.

علل و عوامل خطر

علت دقیق دیسپراکسی نامشخص است، اگرچه اعتقاد بر این است که پایه عصبی دارد. برخی از عوامل احتمالی کمک کننده عبارتند از:

  • پیوندهای ژنتیکی: سابقه خانوادگی دیسپراکسی یا سایر اختلالات عصبی رشدی ممکن است خطر را افزایش دهد.
  • رشد عصبی: تصور می‌شود که دیسپراکسی شامل ناهنجاری‌هایی در توسعه مسیرهای عصبی مرتبط با هماهنگی حرکتی است.
  • تولد نارس یا وزن کم: کودکانی که نارس یا با وزن کم هنگام تولد به دنیا می آیند ممکن است در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به دیسپراکسی باشند.

عوامل دیگری مانند قرار گرفتن در معرض الکل یا مواد مخدر در دوران بارداری نیز ممکن است نقش داشته باشند. با این حال، تأثیر متقابل دقیق این عناصر همچنان یک حوزه تحقیقات فعال است.

گزینه های درمان و مدیریت دیسپراکسی

در حالی که هیچ درمانی برای دیسپراکسی وجود ندارد، درمان های مختلف می توانند کیفیت زندگی را بهبود بخشند:

  • کاردرمانی: به افراد کمک می کند تا روی کارهای روزانه و مهارت های حرکتی کار کنند.
  • فیزیوتراپی: ماهیچه ها را تقویت می کند و هماهنگی حرکتی درشت را بهبود می بخشد.
  • گفتار و زبان درمانی: برای افراد مبتلا به نارسایی کلامی ضروری است، با تمرکز بر تلفظ و روان.

مداخلات آموزشی نیز نقش مهمی ایفا می کنند، با برنامه های آموزشی فردی (IEPs) که اغلب برای اطمینان از دریافت حمایت های لازم در مدرسه از کودکان اجرا می شود.